جامی

جامی

بخش ۶۸ - تعزیت گفتن حکیم اول

۱

حکیم نخستین چو شد پرده ساز

بدینسان برون داد از پرده راز

۲

که ای مطلع نور اسکندری

بلندش ز تو پایه سروری

۳

اگر ریخت گل باغ پاینده باد

وگر رفت مه مهر تابنده باد

۴

ندانم که چون صبر فرمایمت

چه سان راه آرام بنمایمت

۵

سکندر تو را صبر فرموده است

رهت سوی آرام بنموده است

۶

چو مردان در آن ره نهادی قدم

نکردی ز فرموده اش هیچ کم

۷

شد از قول او کار روشن تو را

چه حاجت به فرموده من تو را

۸

درین محنت آباد ماتمگران

تویی بهترین همه مادران

۹

که در مرگ فرزانه فرزند خویش

نگشتی ز حکم خداوند خویش

۱۰

ز جان تو نور یقین سرزده ست

دلت خیمه در ملک دیگر زده ست

۱۱

به مزدیت فردا بود دسترس

که هرگز نبیند چنان مزد کس

تصاویر و صوت

مثنوی هفت اورنگ (جلد دوم) زیر نظر دفتر میراث مکتوب - نور الدین عبدالرحمان بن احمد جامی - تصویر ۵۲۸

نظرات