
جامی
بخش ۱۱
عمرو لیث یکی از لشکریان خود را دید بر اسبی لاغر نشسته،
۲
زین لاغر اسبکی که همانا نیافته ست
جز از عظام جوهر ترکیب او نظام
۳
همچون خر عزیر عظام آمده به هم
لیکن هنوز گوشت نروییده از عظام
۴
لاغر اسبی که گر بجویی
از گوشت در او نشان نیابی
۵
از سر تا سم گرش بکاوی
جز پوست بر استخوان نیابی
گفت: لعنت بر لشکریان من باد که هر دینار و درم که به ایشان دادم فروج زنان خود را فربه ساختند و مرکوبان خود را از گرسنگی بگداختند. آن شخص بشنید گفت: والله ای امیر اگر نظر استبصار بر فرج زن من گماری آن را از سرین اسب من لاغرتر شماری.
عمرو از این سخن بخندید و او را چیزی کرایمندی انعام کرد و گفت: برو هر دو مرکوب خود را فربه کن
۸
مرکوب تو دو داد خدا بار خویش را
گاهی ازان بر این نه و گاهی ازین بر آن
۹
زان بارگی شب کن و زین بارگیر روز
این را به زیر زین کش و آن را به زیر ران
نظرات