سلیمی جرونی

سلیمی جرونی

بخش ۶۹ - جواب

۱

جوابش داد کای شاه جوان بخت

که بادت تا ابد هم تاج و هم تخت

۲

غرض از بودن ما نیست جز آن

که از ما ظاهر آمد گنج پنهان

۳

اگر آیینه نبود، چشم محبوب

کجا بیند رخ خود را چنین خوب

۴

تعین گر یکی ور صد هزار است

همه آیینه رخسار یار است

۵

چو خود را هم به خود آن یار بشناخت

ز خود از بهر خود آیینه ها ساخت

۶

که تا هر گه ز خود با خود نشیند

به هر آیینه روی خویش بیند

۷

مگو کین را نکو، وان چیز بد دید

که در هر آینه رخسار خود دید

۸

اگر بد گرچه نیکو می‌نماید

به قدر آینه رو می نماید

۹

دگر زآمد شدن مقصود آن است

که خود را باز داند تا چه سان است

۱۰

بدان آگه ز بود خویش گردد

شناسای وجود خویش گردد

۱۱

بداند کوست در کونین مقصود

شود آگه که جز او نیست موجود

۱۲

اگر کم بیند و گر بیش بیند

به هر آیینه روی خویش بیند

تصاویر و صوت

نظرات