
سلیمی جرونی
بخش ۸۵ - پند دوم
۱
دوم پند آنکه با نادان مشو یار
که از نادان، کشی اندوه بسیار
۲
ز نادان، عاقل آن به کو گریزد
که از او جز سیه رویی نخیزد
۳
ز دانا گر رسد صد جور بهتر
که نادانت دهد صد بدره زر
۴
ببر از مرد جاهل تا توانی
که با او هست ضایع، زندگانی
۵
مکن هم صحبتی با هیچ جاهل
که خوش زد این مثل، آن مرد کامل
۶
که با ناجنس، صحبت داشت یک دم
اگر جنت بود، باشد جهنم
۷
اگر خواهی که هرگز نبودت بد
نشین تا می توان، با بهتر از خود
۸
سخن بشنو ز دانا، تا که بتوان
مبین نادان که بادا مرگ نادان
۹
تو شیرینی شنو این پند شیرین
که دانایان پیشین گفته اند این
۱۰
که با ناجنس منشین و میامیز
بود تا سعیت از نادان بپرهیز
۱۱
که یک نادان، برانگیزد از آن گرد
که صد دانا نیارد چاره اش کرد
نظرات