
سلیمی جرونی
بخش ۹۳ - پند دهم
۱
دهم پند این بود، می گویمت فاش
که دنیا را بقایی نیست، خوش باش
۲
کسی جامی نخورد از شربت دهر
که در آخر ندادش کاسه زهر
۳
اگر خواهی که از عالم بری کام
مخور بازی ازین بازنده ایام
۴
ببین زاکنون که هستی تا به حوا
کز ایشان نیست غیر از نام بر جا
۵
برون کش رخت ازین دریا به تلبیس
که شد بر باد از وی تخت بلقیس
۶
چرا...ناشکیبی
که کارش نیست جز مردم فریبی
۷
ز دوران نیست یک دل، کو غمین نیست
فلک را روز و شب کاری جزین نیست
۸
ز عشق و عاشقی بگذر تمامی
که آخر نام ماند از ویس و رامی
۹
مکن دل خوش که در این تخت گردون
نه لیلی را اثر ماند و نه مجنون
۱۰
ز دنیا بگدر و اندیشه اش نیز
که عاقل نشمرد ناچیز را چیز
۱۱
برو زین رشته دنیا مخور پیچ
که دیدم سر به سر هیچ است بر هیچ
نظرات