جیحون یزدی

جیحون یزدی

شمارهٔ ۱۸

۱

نبود به میگساری عیبی به غیر مستی

آن هم چو نیک بینی بهتر ز خودپرستی

۲

از آن دهان و لب گشت بر من یقین که ایزد

بر نیستی نهاده است بنیاد ملک هستی

۳

معراج ما ضعیفان در خاکساری آمد

چون نی ره بلندی بگزین طریق پستی

۴

از یک شراب بینم اسلام و کفر را مست

تا خود چه شیوه بوده است در ساقی الستی

۵

کو بخت آنکه چنیم سیبی ز بوستانت

کز آستین کوته ناید درازدستی

۶

آمیختی به جیجون تا ساختیش مفتون

او چون که دل به تو بست تو مهر از او گسستی

تصاویر و صوت

نظرات