جیحون یزدی

جیحون یزدی

شمارهٔ ۶

۱

چشمت به تیر غمزه دلم را نشانه کرد

این لطف هم که کرد بمستی بهانه کرد

۲

زاهد حدیث حور کند ای پسر می آر

مردانگی نداشت خیالی زنانه کرد

۳

از پیر میفروش کرامت عجب مدار

عمری بصدق خدمت این آستانه کرد

۴

گر دین و دل بگندم خالت دهم چه باک

آدم بهشت بر سراین گونه دانه کرد

۵

دیشب حکایت از سر زلف نمود دل

شب را دراز دید و هوای فسانه کرد

۶

دردا که پیکهای مرا حسن آن نگار

دیوانه کرد و باز بسویم روانه کرد

۷

نقش رخ تو از دل جیحون نمیرود

این طرفه آتشی است که درآب خانه کرد

۸

آفاق را چو کلک ملکزاده مشک بیخت

هرگه شکنج زلف ترا باد شانه کرد

۹

چشم چراغ داد محمد رفیع راد

کز نظم خویش حلقه به گوش زمانه کرد

تصاویر و صوت

نظرات