
جیحون یزدی
شمارهٔ ۷
۱
ای که شب را به غمت اخترش از دیده چکید
صبح در ماتم تو برتن خود جامه درید
۲
تنگتر شد زقفس بر دل ما دهر فراخ
مرغ روحت چو سوی گلشن فردوس پرید
۳
شد بچشم پدر از فرفت تو روزسیاه
گشت دور از پسر ار دیده یعقوب سپید
۴
اف بر این چرخ مشعبد که خلاف معروف
آخر ازکین بگل اندوه جمال خورشید
۵
نه شگفت از اثر کالبد نورس تو
که همی غنچه بروید زگلت جای خوید
۶
گفت اندر پی تاریخ وفاتت جیحون
مهی از بزم صدارت سوی فردوس چمید
نظرات