جیحون یزدی

جیحون یزدی

شمارهٔ ۸

۱

ای شهنشاهی که از یمن ثنای ذات تو

درسخاو درسخن زامثال و اقران برترم

۲

از طفیل مدح خسرو وکش بقای خضر باد

با صمیری صاف تر زآئینه اسکندرم

۳

بیست سالست اینکه درصد دفترت گفتم مدیح

لیکن ازگنجو رشه نی نام دریک دفترم

۴

یا ملک را سیم وز ریش از کفاف ملک نیست

یا که من نزد ملک بی‌قدر چون سیم و زرم

۵

نی ملک با کان وگوهر دشمنی دارد بطبع

زان مرا راند همی کز طبع کان گوهرم

۶

لیک اگر یکقطره درجیحون چکد ازجود شاه

بنگری کز در بیضا رشک بحر اخضرم

۷

ثلث نواب ار بدین مداح بوابت رسد

ربع مسکون تنگ گردد ازشرف برپیکرم

۸

حالی ای سلطان جم اورنگ فرما همتی

تاکه باج از تاج کی گیرد شکوه افسرم

۹

تا به کی پیچم ز غم کآخر چرا در هر دیار

مردم از شه می‌خورند و بنده از خود می‌خورم

تصاویر و صوت

نظرات