
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱
۱
الهی ره نما سوی خود این مدهوش غافل را
ز دردت جامه زیب داغ چون طاووس کن دل را
۲
برد بیطاقتی از عالم هستی برون دل را
تپیدن بال پرواز است مرغ نیم بسمل را
۳
تب عشقت چنان در آتش بیتابیام دارد
که شریان از تپیدن در فلاخن مینهد دل را
۴
برآ از خویش و در گلزار مقصد کامرانی کن
ز خود رفتن به سالک میکند نزدیک منزل را
۵
شود از جنبش گهواره خواب طفل سنگینتر
تپیدن بیشتر غافل کند دلهای غافل را
۶
ز طوفان حوادث فیض عجزت ایمنی بخشد
شکستن میبرد جویا به ساحل کشتی دل را
تصاویر و صوت

نظرات