
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۱
۱
بزم عشق است و قدح کام نهنگ است اینجا
باده خونابه صراحی دل تنگ است اینجا
۲
شیشهٔ دل ز نزاکت گرهی بر باد است
آمد و رفت نفس صدمهٔ سنگ است اینجا
۳
چشم پرخون جگر جام می گلناری
موج صهبا طپش بسمل رنگ است اینجا
۴
در پس پرده غم حسن کلامم مخفی است
قفل گنجینهٔ لبها دل تنگ است اینجا
نظرات