
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۱۵
۱
کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای آه
نیست غیر از صورت او نقش بر دیبای آه
۲
دردها را نیست با درد فراقت نسبتی
کی نفس در تنگنای سینه گیرد جای آه
۳
دیده است این بر رخم یابی تو مانند حباب
قطرهٔ اشکی بخود بالیده از بالای آه
۴
بی توام در تنگنای سینه شور محشر است
از فغان درد داد و اشک و واویلای آه
۵
می زند پهلو به بالای تو شبهای فراق
سرو باغ سینه ام یعنی قد رعنای آه
۶
در حریم سینه آتش زیر پا دارد ز داغ
نیست بیجا اینقدر از جای جستنهای آه
۷
همچنان کز دود جویا پی به آتش می برند
می نماید سوز پنهان مرا سیمای آه
تصاویر و صوت

نظرات