جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۱۰۱۸

۱

گشته بی لعل تو خم در دل میخانه گره

شده هر قطرهٔ می بر لب پیمانه گره

۲

نبود چین جبین آینهٔ حسن ترا

چون هلال است ز ابروی تو بیگانه گره

۳

تا قیامت به تمنای بناگوش کسی

در دل بحر بود گوهر یکدانه گره

۴

غنچهٔ خاطر من بشکفد از شبنم اشک

می گشاید ز دلم گریهٔ مستانه گره

۵

بر لبم بی می دیدار تو خمخانه نگاه

شده تبخاله صفت غنچهٔ پیمانه گره

۶

زده ناخن به دلم مصرع بینش جویا

‏«ناخن شمع گشود از پر پروانه گره»‏

تصاویر و صوت

نظرات