
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۳
۱
نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را
یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را
۲
هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان
عمارت می کند در کشور دلها خرابی را
۳
فریب حسن هندی خورده ام دل مرده چون باشم
که هست آب بقا در شیر رنگ ماهتابی را
۴
مرا جویا به بزم وصل او از جوش حیرانی
لب تصویر آموزد فن حاضر جوابی را
تصاویر و صوت

نظرات