
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۳۶
۱
گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای
از گرد راه بی خبریها رسیده ای
۲
بر برق ترک سمند تغافل نشسته ای
با وحشت آرمیده ای از خود رمیده ای
۳
جور آشنا ستمگر دشمن مروتی
دامن به زور از کف عاشق کشیده ای
۴
هرگز ز ناز گوش به حرفم نکرده ای
در حق من ز غیر سخنها شنیده ای
۵
جویا مپرس حال دل بی قرار من
از دست اوست بسمل در خون تپیده ای
تصاویر و صوت

نظرات