
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۳۷
۱
دل چیست واله نگه ترک زاده ای
از حلقه های چشم به دام اوفتاده ای
۲
خواهم دل به دام محبت فتاده ای
صبر کمی و خواهش از حد زیاده ای
۳
گشتیم اسیر و شیفتهٔ ترک زاده ای
شست جفا به سینهٔ عاشق گشاده ای
۴
با نیم غمزه صد دل طاقت شکسته ای
عرض هزار حوصله بر باد داده ای
۵
با چشم سهو هم سوی عاشق ندیده ای
دلها به طاق ابروی نسیان نهاده ای
۶
تا کی دلم ز پهلوی مژگان او بود
آماجگاه تیر به زهر آب داده ای
۷
جویا قد خمیده ام از جور روزگار
در کشمکش فتاده بسان کباده ای
نظرات