
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۳۸
۱
صورت حالش دگرگون شد ز گل رخسارهای
کار دارد با دل مومینم آتشپارهای
۲
العطش گویان ز هر مژگان زبان بیرون فکند
بسکه گردیده است چشمم تشنهٔ نظارهای
۳
یک نگه کافی است چون شمع از برای شش جهت
چشم مستش را که دارد هر طرف آوارهای
۴
رفتی و از خار خارت در چمن گردیده است
چشم تر هر نرگس و هر گل دل صدپارهای
۵
میبرد از خویشتن ما را حنای پنجهاش
میبرد جویا ز دست امشب، حریفان چارهای!
تصاویر و صوت

نظرات