
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۴۳
۱
منظور دیده ها نه ای و نور دیده ای
در عالمی و پای ز عالم کشیده ای
۲
در هر طرف که می نگرم جلوه گر تویی
بر روی گل به کسوت رنگ آرمیده ای
۳
ای نفس قطع راه فنا یک نفس شود
هنگامه ای به هستی مرهوم چیده ای
۴
از شوخی تو برق شرروار می رمد
ای شعله خوی من تو هنوز آرمیده ای
نظرات