
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۵۴
۱
ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ای قمری
فتاد آخر ترا هم حلقهای بر گردن ای قمری
۲
مگر سرو مرا دیدی که از جوش تپیدنها
زبال و پر ترا صد پاره شد پیراهن ای قمری
۳
سراپا مد آهی میشود هر سرو این گلشن
به طرز من دمی گر سر کند نالیدن ای قمری
۴
ترا لاف تجرد کی رسد با ما که بر گردن
گریبانی هنوزت مانده از پیراهن ای قمری
۵
ز یاد سرو خود جویا گلستان در بغل دارد
بود کنج قفس او را فضای گلشن ای قمری
تصاویر و صوت

نظرات