
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۵۷
۱
سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی
بهشت ماست در هر جا که باشد روی خندانی
۲
تو چون مست خرام آیی به گلشن، عندلیبان را
ز هر پر چون دم طاووس روید چشم حیرانی
۳
مرا سروی ربود از خود که در عشقش اسیران را
ز پیراهن چو قمری نیست بر جا جز گریبانی
۴
شب مهتاب با هر گل زمین لطف چمن باشد
از این یک برگ نسرین می شود عالم گلستانی
۵
چه باک از کشتن من دست و تیغی گر کنی رنگین
ز بس آزاده ام، گردم نگیرد طرف دامانی
۶
گرفتاریست جویا باعث جمعیت خاطر
دلم جمع است در بند سر زلف پریشانی
نظرات