
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۶
۱
به عرش عزتم جا داده است اقبال خواریها
نماند ضایع آخر فیض ضایع روزگاریها
۲
چو با تیغ تضرع رو به سویم کرد دانستم
که تابد پنجهٔ خورشید را نیروی زاریها
۳
به نام خویشتن گیری برات لامکان سیری
نهی گر پای استغنا به دوش بردباریها
۴
من و در خاک و خون غلتیدن و بیطاقتی و غم
تو و مژگان خونآلود و شغل دشنهکاریها
نظرات