جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۱۰۷۵

۱

دل می بردم غنچهٔ خندان تو جتی

جان می دهم خندهٔ پنهان تو جتی

۲

در دم چو اثر کرد در او منصب دل یافت

در پهلوی من غنچهٔ پیکان تو جتی

۳

بیهوشی ام از نشئهٔ سرجوش طهور است

باشد می و نقلم لب و دندان تو جتی

۴

صدمرتبه افسرده تر از اشمع مزار است

گر نیست دل سوخته سوزان تو جتی

۵

دل راست چو شرمت بود از رنگ به رنگی

حق نمک نعمت الوان تو جتی

۶

گر مهر منیر است و گر مشتری و ماه

قربان تو قربان تو قربان تو جتی

۷

چون غنچهٔ لاله کچه ام گل کند آخر

داغ است دل از آتش پنهان تو جتی

۸

فریاد که بر سفرهٔ اخلاص نباشد

جز خون جگر قسمت مهمان تو جتی

۹

غافل مشو از حال دلم کآتش عشقش

باشد سبب گرمی دکان تو جتی

۱۰

خون دل کان ریزد و آب رخ دریا

یاقوت لب و گوهر دندان تو جتی

۱۱

فرداست که خواهد سوی کشمیر روان شد

جویا دو سه روزی شده مهمان تو جتی

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۹۶۵

نظرات