
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۸۵
۱
از پای فکنده است مرا محنت و غم، های!
برگیر ز خاک رهم ای دست کرم، های!
۲
سرگرمی ام از آتش سوزان ته پاست
های آبلهٔ پای طلب ساغر جم، های!
۳
غیر از تو ندانم به که گویم ز جفایت
از دست تو پیش که روم های ستم، های!
۴
ازمنت احسان تو داغ است دل ما
دلسوزتری از تو ندیدم الم، های!
۵
فریاد که از هر خم آن طرهٔ مشکین
در بند فرنگ است دلم های، دلم، های
۶
سر از گره ابروی بیداد نپیچیم
جویا به همان قبضهٔ شمشیر قسم های
نظرات