
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۰۹۱
۱
موسم مستی است ایام بهاران های های
فصل گل را مغتنم دانید یاران های های
۲
دست افشان پای کوبان می روم از خویشتن
رقص مستی سیر دارد می گساران های های
۳
می روم افتان و خیزان تا بکوی می فروش
گرد راه می کشانم، باده خواران! های های
۴
می نمایم شبنم خوی برگل رخساره اش
نم نم باران و صبح نوبهاران های های
۵
مرغ روح از دل تپیدن طبل وحشت خورده است
خجلتی دارم ز روی جان شکاران های های
۶
نه رود یار از برم نه غیر آید بر سرم
خوش بود معشوق و می در روز باران های های
۷
می پرد رنگ از رخم جویا ببال بوی گل
می روم از خود به یاد گلعذاران های های
تصاویر و صوت

نظرات