
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
از ترک آرزو بفزاید کمال ما
چون موج پرفشاندن دستی ست بال ما
۲
عاشق فریب نیست بت خردسال ما
چون بار دل کشد صنم نونهال ما
۳
از خویش رفتگان ره جستجوی دوست
پِی را رسانده اند به راهِ خیالِ ما
۴
از سر به توبه، گرمی شوق می ام نرفت
نشکست این تب از عرق انفعال ما
۵
عمریست بوسه ای ز تو می خواهم و هنوز
بال طپش زند ز لب ما سوال ما
۶
در دام، صید از طپش افزون فتد به بند
شد زیرچرخ، بال و پر ما، و بال ما
۷
کام دلم بر آر به یک بوسه زان دو لب
پیش تو ممکن است خیال محال ما
۸
جان جهانیان همه پهلو به تن زند
جویا ز بسکه گشته مکدر زلال ما
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی