
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۲
۱
مینهد بر سینه، داغم، عشق سیماندامها
یا برای مرغ دل میگسترد گل، دامها
۲
سینه را چندان کند تا از برش دور افکند
میکند دایم نگین پهلو تهی زین نامها
۳
نیست حرف راستبازانت، دورو، کاین قوم را
غنچه آسا لخت دل باشد زبان در کامها
۴
خرم آن بیدل که در شبهای هجران با تو بود
گرم گلبازی ز رفت و آمد پیغامها
۵
مهربانتر شو که در آیین عاشقپروری
ناز چون بسیار شد کم نیست از ابرامها
۶
تلخکام آرزوی او به نقد جان خرد
چون کند شکرفروشی لعلش از دشنامها
۷
شیشه را تنها نشد در محفلت قالب تهی
بازماند از حیرت بزمت دهان جامها
۸
گر چنین از فیض نقش پای او بالد به خویش
بگذرد روی زمین جویا ز پشت بامها
تصاویر و صوت

نظرات