جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۱۲۱

۱

مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را

کشد صبح از خجالت بر سر خود چادر خود را

۲

از آن با چشم دل حیران حسن خوبرویانم

که صنعت می نماید خوبی صنعتگر خود را

۳

زبان خبث یاران سر کند چون تیغ بازی را

ز بس می ترسم از بزم چنین گیرم سر خود را

۴

بتی دارم که سازد لیلی شب از حجاب او

نهان در حقهٔ مهر از کواکب زیور خود را

۵

مگر گیرند در وجه بهای یک دهن خنده

بهار است و به رنگ غنچه گردآور زر خود را

۶

مده در موج خیز غم عنان صبر را از کف

به ساحل می رسد هر کس نبازد لنگر خود را

۷

میفکن بر زبان سخت گویان خویش را جویا

چرا عاقل زند بر سنگ خارا گوهر خود را

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۴۲۹

نظرات