
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۳۲
۱
آتش به جان فکنده رخت آفتاب را
زلف تو کرده خون به جگر مشک ناب را
۲
امروز چیزی از نسپاری به خویشتن
روز جزاکس از تو نخواهد حساب را
۳
دایم ز درد نقص دل من بر آتش است
اینجاست سیخ از رگ خامی کباب را
۴
مستوفی حساب شب و روزت ار شوی
دانی زمان طاعتت اوقاف خواب را
۵
کیفیت بهار چو رند سیاه مست
دامن کشان به جلوه ای آرد سحاب را
تصاویر و صوت

نظرات