
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۳۷
۱
نادیدن جمال تو مشکل بود مرا
مژگان بهم زدن تپش دل بود مرا
۲
آهی که سرکشد ز لبم شاخ سنبلی ست
از بسکه دل به زلف تو مایل بود مرا
۳
همچون حباب در رفتن ز خویشتن
گام نخست دامن منزل بود مرا
۴
تا کی توان کشید ترش رویی سحاب
در دیده هر صدف کف سائل بود مرا
۵
کو نیم قطره خون که نثار رهش کنم
خجلت ز دست و بازوی قاتل بود مرا
۶
در سینه دل ز فیض تو لای اهل بیت
جویا به از هزار حمایل بود مرا
نظرات