
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۴۰
۱
آه از بیداد چرخ دون که گردید از جفا
آتش افروز بلا در دودمان مصطفا
۲
داد از بی مهری چرخ ستم پرور که کرد
زهر غم در کاسه لب تشنگان کربلا
۳
آه از مظلومی آن ثالث هشت و چهار
داد از ناکامی آن خامس آل عبا
۴
آه از تنهایی آن قرة العین بتول
داد از حالی که رفت آندم به شاه اولیا
۵
آه از درد جگرسوزی که بر زهرا رسید
داد از محرومی آن نور چشم مرتضا
۶
آه از داغی که تا دنیاست نپذیرد علاج
داد از دردی که باشد تا قیامت بی دوا
۷
بعد ازین جویا من و توفیق طوف درگهش
بعد ازین دست من و دامان دشت کربلا
نظرات