
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۵۳
۱
ز سرو یار که در برکشیده ام امشب
بغل بغل گل آغوش چیده ام امشب
۲
به راه شوق تو مانند شمع در ره باد
زچشم منتظر خود چکیده ام امشب
۳
ز رفتن تو چنان دل فسرده ام که بس است
دهان قهقهه جیب دریده ام امشب
۴
خیال گلشن کوی تو خوابم از سر برد
شمیم گل شده رنگ پریده ام امشب
۵
سخن چون شیرهٔ جان سالها چکد ز لبم
به اینکه لعل لبت را مکیده ام امشب
۶
به شاهراه طریقت رسیده ام جویا
به کوچه باغ دو زلفش دویده ام امشب
نظرات