
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
از تف آه من بسان حباب
فرش و دیوار و سقف خانه شد آب
۲
شعلهٔ حسن او بسوزاند
کز نقابش کنی ز چادر آب
۳
هر سحرگه زجام آئینه
چشم مستش کشیده بادهٔ ناب
۴
دوش شرم نگه به آتش نرم
از گل روی او گرفته گلاب
نظرات