جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۱۵۹

۱

زهر چشم آلوده بود این باده کاندر جام ریخت

ساقی امشب لخت دل چون غنچه ام در کام ریخت

۲

بسکه لبریز طراوت در خرام آمد به باغ

آبروی صد خیابان گل از آن اندام ریخت

۳

شکوه ای کردم رقم از اشک ریزی های چشم

چون ز گل شبنم ز حسرت نامه ام پیغام ریخت

۴

گریه شست آن داغ را کز یاد چشمت داشت دل

حیف کز بسیاری باران گل بادام ریخت

۵

کی شراب خوشدلی جویا به دست آسان فتد

غنچه از بهر شکفتن خون دل در جام ریخت

تصاویر و صوت

نظرات