
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۶۴
۱
رخ نمودی و جهانی به تماشا برخاست
برقع افکندی و فریاد ز دلها برخاست
۲
تخم اشکی که ز درد تو فشاندیم به خاک
نخل آهی شد و از سینهٔ صحرا برخاست
۳
جز نکویی طمع از سلسلهٔ نیک مدار
گوهر افشان بود ابری که ز دریا برخاست
۴
هر قدم شور قیامت ز پی اش برخیزد
هر که با سلسلهٔ عشق تو از جا برخاست
۵
کو گذشتی که سحر روی به دنیا نکند
شام آن کس که چو مهر از سر دنیا برخاست
۶
در خیالت به ره دیده و دل بسکه دوید
نگه از چشم ترم آبله برپا برخاست
۷
سیر در جنت آزادی اش ارزانی باد
هر که مانند تو جویا ز تمنا برخاست
تصاویر و صوت

نظرات