جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۱۶۷

۱

با اشک تا ز دیده به رویم چکیده است

دل عندلیب گلشن رنگ پریده است

۲

دور از خرام سرو تو ماتم سراست باغ

هر لاله بسملی است که در خون تپیده است

۳

آن بیخودی که محرم بزم وصال اوست

بوی گل است یا نفس آرمیده است

۴

در طالع کسی که بود داغ مهر او

چون صبح از نخست گریبان دریده است

۵

در چشم آن که واله نیرنگ رنگ نیست

آز از شفق چو دامن در خون کشیده است

تصاویر و صوت

نظرات