
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
از دور عشقباز ترا می توان شناخت
دوا نخست هر که ترا دید رنگ باخت
۲
هرگز نمیرد آنکه پی جستجوی اوست
آب حیات شد چو در این ره نفس گداخت
۳
شرمنده شد زهمسری بهتر از خودی
تا شد مقابل رخت آئینه روی ساخت
۴
دنبال کرده نفس به جایی نمی رسد
یکران همت آنکه در این راه تاخت باخت
۵
از اهل خلق کس نگریزد که صحبتش
با نیک و بد ز فیض نوازش بود نواخت
۶
سنگ نمک بود محک اهل روزگار
نامرد و مرد را به همین می توان شناخت
۷
جویا چه فیضها که نبرد از جهاد نفس
هر کس سمند سعی در این رزمگاه تاخت
تصاویر و صوت

نظرات