جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۱۷۵

۱

بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است

خامشی در شرمساریها گواه ما بس است

۲

ما تنگ ظرفان به یاد باده مستی می کنیم

در بهاران سایهٔ تا کی پناه ما بس است

۳

گرد راه نیستی شو تا به مقصد پی بری

در محبت، رفتن از خود خضر راه ما بس است

۴

احتیاج شاهدی در دعوی عشق تو نیست

مهر داغی بر سر طومار آه ما بس است

۵

در شب هجران او جویا ز یادش می رویم

اینقدر در عشق بازیها گناه ما بس است

تصاویر و صوت

نظرات