
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۷۶
۱
آنکه میخانه ز انداز نگاهش طرح است
دیدهٔ چون نقش قدم بر سر راهش طرح است
۲
ناز بر دیدهٔ خورشید پرستان دارد
حلقهٔ زلف که بر روی چو ماهش طرح است
۳
می توان گشت به گرد سر او کز شوخی
دام صد فتنه ز هر موی کلاهش طرح است
۴
مغز در سر مه نو را شده آشفته مگر
بیت برجستهٔ ابروی سیاهش طرح است
۵
قوت آه کشیدن نبود جویا را
بسکه بر گردن او بار گناهش طرح است
نظرات