
جویای تبریزی
شمارهٔ ۱۸۵
۱
جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل است
می کشم ناز تو تا تیرت ترازو در دل است
۲
چون توان آسوده زیر چرخ کین ویرانه را
هر طرف دیدیم دیوارش به این سو مایل است
۳
گر ز دنیا نگذرد سالک به مقصد کی رسد؟
چون شرر تا چشم پوشید از جهان در منزل است
۴
حسن کردار تو را اشک ندامت آبروست
گرنه این باران بود تخم عمل بی حاصل است
۵
گریه کی از رفتن جان می کنند آزادگان
در فشانیهای چشمم مزد دست قاتل است
۶
پیش رخسارت صفای مه نباشد در حساب
آفتاب از دفتر حسن تو فرد باطل است
۷
شد دلم جویا حدی خوان از فغان عندلیب
غنچه را لیلای بوی او مگر در محمل است
تصاویر و صوت

نظرات