جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۱

۱

تا گشته است پای خم آرامگاه ما

گردیده است کوه بدخشان پناه ما

۲

سنگین ز گرد کلفت دل بسکه گشته است

بر پای ما چو سلسله افتاده آه ما

۳

تا آب تربیت نخورد از گداز دل

چون داغ لاله قد نکشد سرو آه ما

۴

در رنگ همچو رشتهٔ یاقوت غوطه خورد

از پهلوی عذار تو مد نگاه ما

۵

سنگین دلیست لنگر شمشیر ابروش

کس جان بدر نبرد زمژگان سپاه ما

۶

از دل متاع درد به تاراج گریه رفت

پنهان در اشک همچو حباب ست آه ما

۷

از بس به شوق دیدنت از جا درآمده

چون شمع بر سر مژه باشد نگاه ما

۸

برقع ز رخ فکنده درآ در حریم وصل

باشد نقاب روی تو شرم نگاه ما

۹

جویا به بزم حیرت او همچو پیک کنگ

گویید خبر زحال دل ما نگاه ما

تصاویر و صوت

نظرات