
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۲
۱
گشت از اندیشهٔ آن ترک ستم مشرب ما
همچو تبخال گره بر لب ما مطلب ما
۲
سوز عشق از سر ما تا دم آخر نرود
استخوانی شده چون شمع ز داغت تب ما
۳
آرزوها همه در پردهٔ دل پنهان ماند
حرف مطلب نشنیده است کسی از لب ما
۴
کوکب طالع ما در دل شب روشن گشت
صبح نوروز شد از فیض وصالت شب ما
۵
چشم بد دور از آن آتش رخسار که دوش
سوخت جویا چو سپند از غم او کوکب ما
نظرات