
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۲۱
۱
پرده از کار تو بی باکی صهبا برداشت
کوه تمکین ترا زور می از جا برداشت
۲
کاش برداشتی از خواش دنیا دل را
آنکه بر دوش هوس بار تمنا برداشت
۳
داده رم وحشت ما کوهکن و مجنون را
این به کهسار شد و آن ره صحرا برداشت
۴
نقش نعلین تجرد سزدش مهر منیر
آنکه پا از سر دنیا چو مسیحا برداشت
۵
کرده آزاد شب هجر تو فیض اشکم
زور این سیل مرا سلسله از پا برداشت
۶
ریگ صحرای نجف گرنه روان است چرا
در رهش آب حیات آبله پا برداشت
۷
عشق جویا چو به تعمیر خرابی پرداخت
طرح ویرانی دلها ز دل ما برداشت
نظرات