جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۲۹

۱

دل که کارش با کریم افتاده در فرخندگی است

زانکه بیشک پیشهٔ اهل کرم بخشندگی است

۲

سربلندی اهل عالم را ز سر افکندگی است

باعث آزادی ارباب دنیا بندگی است

۳

زندهٔ جاوید سازد مرد را درد طلب

چون نفس در راه حق بگداخت آب زندگی است

۴

می دهد دیوانگی از حبس تکلیف نجات

تا بود برجا گریبان تو طوق بندگی است

۵

گلستان را نیست پیش عارضش رنگ قبول

گر فروزان است رخسار گل از شرمندگی است

۶

می توان از راست بازی گوی نیکویی ربود

باخته است آن کس که کار و پیشه‌اش با زندگی است

۷

در حریم اهل دل جویا فنا را راه نیست

محرم اسرار حق را منصب پایندگی است

تصاویر و صوت

نظرات