
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۳۱
۱
بیا که موسم جوش بهار ییلاق است
پیاله گیر که گل در کنار ییلاق است
۲
چرا نهان بود از دیده ها به پردهٔ غیب
اگر نه خلد برین شرمسار ییلاق است
۳
در آن مقام که زاهد دم صلاح زند
پیاله زن که هوای بهار ییلاق است
۴
هوای برف و گل جام و سبزهٔ میناست
جهان به موسم دی در شمار ییلاق است
۵
همین زند نه هوایش دم از روانبخشی
که آب حیوان در جویبار ییلاق است
۶
نکوست موسم دی با وجود می جویا
که جوش گل سبب اعتبار ییلاق است
نظرات