
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۴
۱
زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها
نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها
۲
به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی
که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها
۳
به بحر خون، تپیدنهای دلها کی عبث باشد؟
به جایی می رسد آخر تلاش این شناورها
۴
زشرح زخمهای سینه کردم نامه ای انشا
که باشد چاک چاک از درد او بال کبوترها
۵
تماشا دارد امشب سینهٔ سوراخ سوراخم
به دم آورده است از داغها فوج سمندرها
۶
گدای نعمت دردم به راه جست و جو جویا
ببندم بر میان دل را، چو کشکول قلندرها
نظرات