
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۴۱
۱
از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست
گلشن ز جوش لاله به خون جگر نشست
۲
رنگ پریده ام چو ز شرم رخت گداخت
شبنم شد و به عارض گلبرگ تر نشست
۳
از آب آهن است سرشکم برنده تر
در سینه بسکه زان مژه ام نیشتر نشست
۴
در جوش لاله جلوه طراز است سرو باغ
یا از غم قد تو به خون تا کمر نشست
۵
نزدیکتر به خلوت او هر قدر شدیم
جویا توان و صبر ز ما دورتر نشست
نظرات