جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۴۳

۱

مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده است

تیره بودن لازم چشم سفید افتاده است

۲

وصل باشد لازمش حرمان، که گردیده سفید

چشم روزن تا به روی صبحدم افتاده است

۳

بزم می دانند سربازان همت رزم را

پیش ما شمشیر خون آلود موج باده است

۴

چشم او پر دل چرا نبود پی خون ریز خلق

هر که را دیدیم در عالم به او دل داده است

۵

باشد از بس رفته ام در بزم حیرانی ز خویش

صفحهٔ تصویر من هر جا که لوح ساده است

۶

چشمش از مژگان دو ترکش بسته جویا خیر باد!‏

ترک بی باکی سیه مستی به جنگ آماده است

تصاویر و صوت

نظرات