
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۵۱
۱
شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است
شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است
۲
تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است
بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است
۳
لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد
در جهان آوازه اش زین طبل سودا مانده است
۴
دست لطف ساقی کوثر مگر بگشایدش
نامهٔ دل سر به مهر آرزوها مانده است
۵
رشتهٔ بال و پر او قوت ضعف من است
رنگ رویم گر شب وصل تو برجا مانده است
۶
بر زمین ریزد سرشکم رنگ گلزار بهشت
بسکه در دل زان گل رویم تمنا مانده است
۷
گردباد از صورت احوال مجنون گرده ای است
یک خلف زان دودمان جویا به صحرا مانده است
تصاویر و صوت

نظرات