
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۵۳
۱
دور از تو هر لبی که می ناب خورده است
لب نیست لختی از دل خوناب خورده است
۲
اشکم ز دیدهٔ بیضهٔ طوطی فرو چکد
زان حسن سبزه بسکه دلم آب خورده است
۳
ننشست نیم لحظه به بزمم قدح ز دور
می همتم به ساغر گرداب خورده است
۴
مرغابی سرشک جهد چون نگه ز چشم
گویی که طبل از دل بیتاب خورده است
۵
از پیچ و تاب رشتهٔ عمرم عجب مدار
با موی آن کمر ز ازل تاب خورده است
۶
ریزم گلاب ناب زمژگان بجای اشک
جویا دلم از آن گل رو آب خورده است
نظرات