
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۵۷
۱
همین نه لعل ترا معجز دم عیساست
ز رویت آینه را جلوهٔ ید بیضاست
۲
چه دولتی است که در عشق بشکند رنگی
به دستم آینه از عکس خویش خشت طلاست
۳
کسی که در غم عشقت ضعیف شد، داند
که رنگ چهره گرانخیزتر ز رنگ حناست
۴
فزون ز لذت بیداد دولتی نبود
مرا که بر سر شمشیر جور بال هماست
۵
به دور حسن تو دیدیم کوه و صحرا را
کدام سر که نه مانند لاله اش سوداست
۶
مراد دل زکسی جوی بعد ازین جویا
که دست همتش از جمله دستها بالاست
تصاویر و صوت

نظرات